گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد سيزدهم
سوره هفتاد و چهارم (المدّثّر) ...



ص : 371
اشاره
سورة المدثر: این سوره مکی است.
عدد آیات: پنجاه و شش.
عدد کلمات: دویست.
عدد حروف: هزار و صد و ده.
ثواب تلاوت: ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت باقر علیه السّلام: هر که قرائت کند سوره مدّثّر را در نماز واجب، سزاوار است خدا او
با ثبوت در ایمان و تقوي) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ) «1» را با پیغمبر در درجه او قرار دهد و در دنیا درك نکند شقاوت را
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 1] ... ص : 371
صفحه 227 از 274
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ( 1
یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ: اي جامه در سر کشیده.
جابر بن عبد اللّه نقل نموده که حضرت فرمود: یک ماه در کوه حرا مجاور بودم. چون جوار من از آنجا رفتند، من پائین آمدم. در
بطن وادي به من ندائی رسید. در اطراف خود نگاه کردم، هیچکس را ندیدم. بار دیگر ندا کرد،
__________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 452 )
ص: 372
سر بالا نمودم، جبرئیل را دیدم بر کرسی نشسته میان آسمان و زمین، از سطوت و هیئت و عظمت هیکل او خوفی عظیم به من دست
داد. متوحش شدم. به خانه خدیجه آمدم، گفتم: مرا بپوشانید. جامه بر من پوشانید. در فکر بودم، که وحی آمد: یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ: اي
جامه در سر کشیده.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 2] ... ص : 372
( قُمْ فَأَنْذِرْ ( 2
قُمْ فَأَنْذِرْ: برخیز از خوابگاه، پس بترسان قوم را از عذاب، یعنی آنانکه نافرمانی کنند و غیر او را پرستش نمایند، و در حق او عصیان
ورزند. آیه شامل است تمام امت را.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 3] ... ص : 372
( وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ ( 3
وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ: و پروردگار خود را به تعظیم یاد کن، یعنی خالص گردان خداي خود را به تعظیم و تکبیر که آن وصف او باشد به
کبریا و جبروت.
تنبیه: تقدیم این امر بر اوامر، به جهت آنست که مقصود اولی از امر، تکبیر و تعظیم حق تعالی از تشبیه و شرك، زیرا اول چیزي که
بر بنده لازم است، معرفت صانع و خالق به آثار و صفات و آیات بینات است چنانچه فرمود: اوّل العلم معرفۀ الجبّار: اول علم،
شناسائی خدا و تنزیه ذات سبحانی است از آنچه شایسته ربوبیّت نیست و بعد، اتیان به طاعات و عبادات.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 4] ... ص : 372
( وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ ( 4
وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ: و جامههاي خود را پاك ساز از نجاسات، چه تطهیر جامه در نماز واجب، و در غیر مستحب، و آن به شستن آن و
حفظ از نجاست است (احکام طهارت و نجاست مراجعه به رسائل عملیه است). و روایتی از
ص: 373
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: جامههاي خود را کوتاه کن که بقاي آن بیشتر و پاك و پاکیزهتر است، چه دامن دراز
مظنه عروض نجاست است، برخلاف صنادید عرب که جامهها دراز میگرفتند به طوري که روي زمین کشیده میشد.
در نفحات، از شیخ ابو الحسن المزنی نقل کند که حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، مرا گفت: یا علی
صفحه 228 از 274
طهّر ثیابک عن الدّنس تحظ بمدد اللّه فی کلّ نفس. یعنی: پاکیزه گردان جامههاي خود را از چرك و کثافت تا بهرهمند گردي به
مدد و تأیید در هر نفس. گفتم: یا رسول اللّه ثیاب من کدام است؟ فرمود: حق سبحانه بر تو پنج خلعت پوشانیده: خلعت محبت،
خلعت معرفت، خلعت توحید، خلعت ایمان، خلعت اسلام. هر که خداي را دوست دارد، بر او آسان شود هر چیزي. و هر که خداي
را بشناسد، همه چیز در نظر او حقیر آید. و هر که خداي را به یگانگی بداند، به او شرك نیارد. و هر که به خدا ایمان دارد، ایمن
گردد از هر چیزي. و هر که به اسلام متصف باشد، به خدا عاصی نشود و اگر عاصی شد، اعتذار کند و چون معذرت خواهد، به
توبه قبول فرماید.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 5] ... ص : 373
( وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ ( 5
وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ: و از هر گناهی کناره کن. مراد آنست که بر هجران از معاصی ثابت قدم باش و بر آن استمرار نما. یا از فعل قبیح و
خلق ذمیم مجتنب شو، یا حب دنیا از دل بیرون کن. و چون ثابت و محقق شده که آن حضرت از تمام معاصی معصوم بوده، پس
خطاب متوجه امت باشد.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 6] ... ص : 373
( وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ( 6
ص: 374
وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ: و عطا مده در حالتی که طلب کثرت آن کنی و بیشتر از آن بستانی، یا مستکثر آن چیزي باشی که داده باشی، چه
متاع دنیا قلیل است و منت مکدر صفوة است. این نهی است از آنکه چیزي ببخشد به طمع آنکه در عوض زیاده از آن بستاند. یا
منت منه بر خدا در عبادت و طاعت در حالتی که آن را بسیار شمري. یا سست مشو در عمل در حالتی که طاعت خود را بسیار و
بزرگ تصور کنی.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 7] ... ص : 374
( وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ( 7
وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ: و از براي رضاي پروردگار خود پس صبر کن، یا به جهت امر او صبر کن بر اذیت مشرکان، یا بر مشاق تکالیف
مأموره و از تبلیغ رسالت و تعلیم شریعت و اداي فریضه و سنت.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 8] ... ص : 374
( فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ( 8
فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ: پس زمانی که دمیده شود در صور. مراد نفخه ثانیه یا اولی است.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 9] ... ص : 374
( فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ( 9
فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ: پس آن وقت دمیدن، یَوْمٌ عَسِیرٌ: روزي است دشوار، یعنی امر آن سخت است.
صفحه 229 از 274
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 10 ] ... ص : 374
( عَلَی الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ ( 10
عَلَی الْکافِرِینَ: بر کفار، غَیْرُ یَسِیرٍ: به هیچ وجه بر آنان آسان نباشد و اصلا امید یسر در آن نیست.
ص: 375
از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که فرمود: از زندگانی چگونه لذت یابم که صاحب صور منتظر است که
«1» . کی ندا رسد بدمد اصحاب گفتند: چگونه ما استعاذه کنیم به خدا؟ فرمود: بگوئید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ ... عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْنا
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 11 ] ... ص : 375
( ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً ( 11
ابو جهل و ولید با مشرکین، نسبتهاي ناشایسته به پیغمبر میدادند. عاقبت ولید گفت: ما هو الّا سحر یؤثّر: این سخنان به سمع مبارك
حضرت رسید، به غایت ملول شد آیه آمد:
ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً: بگذار مرا اي پیغمبر به آنکه آفریدم او را در حالتی که او تنها بود، یعنی هیچ مالی و اولاد و انصاري
نداشت.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 12 ] ... ص : 375
( وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً ( 12
وَ جَعَلْتُ لَهُ: و قرار دادیم براي او، مالًا مَمْدُوداً: مال بسیار پرفایده.
ابن عباس گوید: او را نود هزار دینار سرخ بود و میان مکه تا طائف شتر و اسب و گوسفند چندان داشت که به حساب در نمیآمد
و بساتین و امتعه و مستقلات از حد متجاوز.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 13 ] ... ص : 375
( وَ بَنِینَ شُهُوداً ( 13
وَ بَنِینَ شُهُوداً: و دادم او را پسران در حالی که همه نزد او حاضر بودند در مکه و به لقاي آنها مسرور بود.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 10 ، صفحه 63 )
ص: 376
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 14 ] ... ص : 376
( وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً ( 14
وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً: و بگستردم بر او بساط جاه و منال و ریاست را گستردنی، و به جهت کثرت جاه و خدم و حشم و نسب و
حسب، وحید قوم ملقب شد.
صفحه 230 از 274
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 15 ] ... ص : 376
( ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ( 15
ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ: پس طمع میدارد آنکه زیاده کنم عطیات خود را این استبعاد و استنکار است مر طمع و حرص او را، و لذا در
عقبش فرماید:
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 16 ] ... ص : 376
( کَلاَّ إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً ( 16
کَلَّا إِنَّهُ کانَ: نه چنین است که نعمت را بر او افزایم، بدرستی که او هست لِآیاتِنا عَنِیداً: مر آیات کلام ما و حجج و ادله ما را ستیزه
کننده و انکار نماینده آن، با وجود معرفت به آن. در اکثر تفاسیر است: بعد از نزول این آیه، اموال او روي در نقصان نهاد تا آنکه
همه آن در عرضه حوادث تلف شد و اکثر اولاد او مردند. و آنها که ماندند از او برگشتند و او محتاج و رسوا شد، و به این وضع از
دنیا رفت. پس از روي تهدید فرماید:
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 17 ] ... ص : 376
( سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً ( 17
سَأُرْهِقُهُ صَ عُوداً: زود باشد که در رسانم او را به عقبهاي که به مشقت بسیار بالاي آن رفت. این تمثیلی است براي کسی که گرفتار
شود به عذاب شاق و عقاب سخت که طاقت آن نداشته باشد.
از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که: صعود کوهی ص: 377
است از آتش، که ولید در عرض هفتاد سال به بالاي آن رسد. و چون بالا برآید، به زیر افتد. باز او را تکلیف به آن نمایند و همیشه
«1» . به این عذاب معذب باشد
در تبیان معنی آنکه: تکلیف کنم او را به صعود، و آن صخرهاي است در جهنم که بالاي آن نتوان رفت. پس او را در زنجیرهاي
آتش کشیده از پیش میکشند و از عقب گرزهاي آتشین میزنند تا بعد از چهل سال بالاي آن رود.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 18 ] ... ص : 377
( إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ ( 18
پس بیان تعلیل کفر و عناد ولید فرماید:
إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ: بدرستی که فکر کرد ولید که طعنه میزند بر قرآن، و اندازه با خود او است که چه کند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 19 ] ... ص : 377
( فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ( 19
فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ: پس لعنت کرده باد به عذاب ابدي، و به عقاب سرمدي گرفتار باد، چگونه تقدیر کرد. این تعجیب است از تقدیر
کردن ولید امر باطل را به جهت استهزاء و اهانت او به پیغمبر و قرآن، یا تعجب از نهایت گفتار او باشد در ابطال کلام پروردگار.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 20 ] ... ص : 377
صفحه 231 از 274
( ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ( 20
ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ: پس ملعون باد، چگونه اندازه کرد.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 10 ، صفحه 65 )
ص: 378
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 21 ] ... ص : 378
( ثُمَّ نَظَرَ ( 21
ثُمَّ نَظَرَ: پس نظر کرد در آن و تفکر نمود.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 22 ] ... ص : 378
( ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ( 22
ثُمَّ عَبَسَ: پس روي ترش کرد به جهت آنکه موجب طعنی نیافت در آن، یا در پیغمبر نگریست و روي ترش کرد، وَ بَسَرَ: و پیشانی
در هم کشید به کراهت شدیده مانند متهم و متفکر در امري.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 23 ] ... ص : 378
( ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ ( 23
ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ: پس روي بگردانید از حقیقت یا از پیغمبر از روي عناد، و گردنکشی کرد از متابعت پیغمبر.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 24 ] ... ص : 378
( فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ ( 24
بعد از تأمل ولید، روي به اصحاب کرد:
فَقالَ إِنْ هذا: پس گفت نیست اینکه میگوید، إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ: مگر جادوئی از سحر بابل که روایت کرده میشود، یعنی ساحران به او
تعلیم نموده.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 25 ] ... ص : 378
( إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ ( 25
إِنْ هذا: نیست این، إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ: مگر سخن آدمی از ساحران، نه آنکه کلام خدا باشد.
ص: 379
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 26 ] ... ص : 379
( سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ( 26
صفحه 232 از 274
پس تهدید فرماید:
سَأُصْلِیهِ سَقَرَ: زود باشد که درافکنم ولید را در سقر که درکه پنجم جهنم است.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 27 ] ... ص : 379
( وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ ( 27
وَ ما أَدْراكَ: و چه چیز دانا کرد تو را، ما سَقَرُ: که چیست سقر. این براي تفخیم و تهویل سقر است.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 28 ] ... ص : 379
( لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ ( 28
لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ: آتشی که باقی نگذارد گوشت و پوست و اعضا را، و باز نوسازد آن را و دست باز بدارد، دیگر بار به همین منوال
همیشه معذب باشد.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 29 ] ... ص : 379
( لَوَّاحَۀٌ لِلْبَشَرِ ( 29
لَوَّاحَۀٌ لِلْبَشَرِ: آتشی بسیار سیاه کننده مر پوست کافران را.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 30 ] ... ص : 379
( عَلَیْها تِسْعَۀَ عَشَرَ ( 30
عَلَیْها تِسْعَۀَ عَشَرَ: بر آتش است نوزده ملک یا نوزده صفت یا نوزده صنف از ملائکه که موکلند بر آن و مسلط بر اهل آن. در تبیان-
از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: نقل شده جمعی از یهود سؤال کردند از خزنه جهنم. حضرت اول بار به اصابع یدین اشاره
فرمود. و در مرتبه دوم ابهام دست راست را
ص: 380
نگهداشت. آیه براي تصدیق قول حضرت نازل و یهود تصدیق نمودند مطابق تورات است. و در خبري وارد شده اینها خازنان درکه
سقرند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 31 ] ... ص : 380
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَۀً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَۀً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً وَ لا
یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ
( وَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْري لِلْبَشَرِ ( 31
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ: و ما قرار ندادهایم ملازمان و موکلان جهنم را، إِلَّا مَلائِکَۀً: مگر ملائکه که قویترین خلقانند، نه مردانی که
از جنس شما باشند تا بتوانید به آنها مقاومت کنید. وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ: و قرار ندادهایم موکلان جهنم را، إِلَّا فِتْنَۀً لِلَّذِینَ کَفَرُوا: مگر
عددي اندك که مقتضی آزمایش باشد براي آنان که کافر شدند، که چون بشنوند این عدد خاص را، استبعاد کنند که چگونه این
عدد اکثر ثقلین را عذاب کنند و حال آنکه اگر تعقل کنند، دریابند که خدا یک ملک را بر همه مسلط فرماید. لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا
صفحه 233 از 274
الْکِتابَ: و تا یقین نمایند آنانکه داده شدند کتاب تورات از آن به نبوت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا به حقیّت
قرآن، چه قرآن را یابند که مصدق تورات است و موافق آن در این قول. وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً: و بیفزایند آنانکه ایمان
آوردهاند ایمان را به سبب تصدیق اهل کتاب به قرآن، ایمانشان راسخ
ص: 381
گردد، یعنی به حد کمال رسد. بنابراین زیادتی ایمان به حسب کیفیت باشد. وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ: و تا شک نیارند آنانکه
داده شدهاند تورات را، وَ الْمُؤْمِنُونَ: و شک ننمایند اهل ایمان در این عدد. این تأکید استیقان و زیادتی ایمان است، چه اثبات یقین
و نفی شک، ابلغ و آکد است به سکون نفس. وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ: و تا گویند آنانکه: فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ: در دلهاي ایشان بیماري شک و
نفاق باشد، وَ الْکافِرُونَ: و تا گویند کفار که جازمند در تکذیب، ما ذا أَرادَ اللَّهُ: چه چیز اراده فرموده خدا، بِهذا مَثَلًا: به این عدد
معین از روي مثل. خلاصه آنکه این عدد آزمایشی است. اهل کتاب یقین نمایند، و مؤمنان ایمانشان زیاده، و کفار و منافقان
اعتراض کنند. کَذلِکَ: چنانچه حق تعالی به مثل این عدد خاص، اختیار مکلفان نمود در تدبر و تأمل در آن و عدم آن، تا ضلالت
و هدایت ایشان ظاهر شود. همچنین، یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ: فرومیگذارد خدا هر که را خواهد از اهل عناد و انکار که تدبر نمیکنند
در حجج بینه و براهین واضحه بر صدق قول پیغمبر، و بدین سبب گمراه شوند، وَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ: و راه مینماید خدا هر که را
خواهد از کسانی که طالب حق و تارك عناداند.
تنبیه: این مطلب محقق است که ارسال رسل و انزال کتب، تکلیف را ثابت، و اختیار مبرهن سازد که بندگان در قبول ایمان و کفر و
هدایت و ضلالت مختارند. بنابراین بسیاري از مردمان به سبب عناد و لجاج، تدبر ننمایند کلام حق را و تأمل نکنند در مصلحت آن،
به حال انکار باقی مانند، لا جرم طریق لطف و توفیق را خداي تعالی از ایشان بازداشته، آنها را به حال خود واگذارد در وادي
گمراهی، زیرا به سوء اختیار خود در کفر و عناد ثابت شدند. و مؤمنین که به حسن اختیار، ایمان را قبول نمودند، توفیق الهی شامل
حال آنها شده هدایت یافتند.
وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ: و نمیداند لشکرهاي پروردگار تو را از حیث کیفیت و کمیت و عدد خاص که مشتمل بر عقد کامل و ناقص
باشد، إِلَّا هُوَ:
ص: 382
مگر ذات یگانه او که عالم به همه معلومات است، چه از غیر از او هیچ کس حصر ممکنات نمیتواند کرد، و مطلع نتوان شد بر
حقایق و صفات موجودات و آنچه موجب اختصاص هریک از آنهاست از کمیت در عدد ناقص و کامل از کیفیت و اعتبار نسبت
مانند حکمت در عدد سماوات و زمین و ایام سنه و شهور و بروج و کواکب و غیر آن از محدثات. وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْري لِلْبَشَرِ: و
نیست سقر یا عده خزنه یا این سوره، مگر پندي براي مردمان.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 32 ] ... ص : 382
( کَلاَّ وَ الْقَمَرِ ( 32
کَلَّا: (ردع است مر منکر سقر، یا انکار بر عدم تدبر در آیات قرآن) یعنی نه چنین است که انکار سقر یا دفع خزنه توان نمود، یا چرا
تدبر در قرآن نکنند تا مهتدي شوند، وَ الْقَمَرِ: سوگند به ماه که از آیات عجیبه است در طلوع و غروب و زیاده و نقصان و معرفت
اوقات و آجال به وي باز بسته.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 33 ] ... ص : 382
صفحه 234 از 274
( وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ( 33
وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ: و قسم به حرمت شب چون بیاید در عقب روز، یا پشت کند و صبح در عقب آن طلوع کند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 34 ] ... ص : 382
( وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ ( 34
وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ: و سوگند به صبح و روز چون روشن شود یا روشن گرداند و تاریکی را زایل سازد.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 35 ] ... ص : 382
( إِنَّها لَإِحْدَي الْکُبَرِ ( 35
إِنَّها لَإِحْدَي الْکُبَرِ: بدرستی که سقر هرآینه یکی از دواهی و بلایاي
ص: 383
بزرگ است که آنها را نظیر نباد.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 36 ] ... ص : 383
( نَذِیراً لِلْبَشَرِ ( 36
نَذِیراً لِلْبَشَرِ: در حالتی که ترساننده است مر آدمیان را تا بازایستند از شر و معصیت، یعنی جمیع مکلفان را.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 37 ] ... ص : 383
( لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ( 37
لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ: ترساننده است پیغمبر هر که را خواهد از شما، أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ: اینکه پیش رود در خیر و طاعت، یا باز ایستد از
شر و معصیت، یعنی مر جمیع مکلفان را که ایشان دادهاند بر فعل طاعات و ترك معاصی، و عنان اختیار خیر و شر در دست ایشان
نهادهاند. اگر میخواهند، تقدم مینمایند و بر طاعات و خیرات سبقت یابند و اگر خواهند، بازمیایستند و مرتکب معاصی میشوند.
تتمه: در کتاب کافی- از حضرت کاظم علیه السّلام قال: کلّ من تقدّم الی ولایتنا تأخّر عن سقر و کلّ من تأخّر عن ولایتنا تقدّم الی
فرمود: هر که پیشی گیرد به ولایت ما، از سقر متأخر گردد، یعنی ناجی شود و هرکه متأخر شود از ولایت ما، مقدم گردد «1» . سقر
از همه به سقر و گرفتار باشد.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 38 ] ... ص : 383
( کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَۀٌ ( 38
کُلُّ نَفْسٍ: هر فرد فرد نفسی، بِما کَسَ بَتْ رَهِینَۀٌ: به آنچه کرده است از کردار و گفتار خیر و شر، گروگان است نزد خداي تعالی.
مراد آنکه به عمل
__________________________________________________
1) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 458 . (با اندکی اختلاف). )
ص: 384
صفحه 235 از 274
خود مؤاخذ و از آن خلاص نتوان شد و قدرت آن نخواهد داشت که از رهن باز رهاند، به جهت ترك ایمان و طاعت که سبب
نجات است.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 39 ] ... ص : 384
( إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمِینِ ( 39
إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ: مگر یاران دست راست که ایشان به کسب خود مرهون نباشند و به گناه خود مؤاخذه نشوند، زیرا نفس خود را
از گرو بیرون آوردهاند به ایمان و عمل صالح، چنانچه راهن تخلیص رهن خود کند به اداء حق. مراد آنکه حق تعالی به جهت
شرافت ایمان و برکت اعمال صالحه، گناهان ایشان را مغفور سازد.
«1» . ابو حمزه ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده فرمود: نحن و شیعتنا اصحاب الیمین
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 40 ] ... ص : 384
( فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ ( 40
فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ: در بوستانهاي بهشت خرم و شاد، اصحاب یمین سؤال کنند یکدیگر را در حالتی که در بهشت باشند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 41 ] ... ص : 384
( عَنِ الْمُجْرِمِینَ ( 41
عَنِ الْمُجْرِمِینَ: از احوال مشرکان و مجرمان درگاه سبحانی.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 42 ] ... ص : 384
( ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ( 42
ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ: چه چیز کشانید شما را در جهنم.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 10 ، صفحه 74 )
ص: 385
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 43 ] ... ص : 385
( قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ( 43
قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُ َ ص لِّینَ: جواب گویند نبودیم در دنیا از نمازگزارندگان، یعنی ترك نماز واجب میکردیم و به آن اعتقاد
نداشتیم.
نهج البلاغه: قال امیر المؤمنین علیه السّلام: تعاهدوا امر ال ّ ص لوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا لها فانّها کانت علی المؤمنین
کتابا موقوتا، الا تسمعون الی جواب اهل النّار حین سئلوا ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلّین.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: تعاهد نمائید امر نماز را و محافظت کنید بر نماز و بسیار بجا آورید نماز را و تقرب جوئید
به سبب آن، به جهت آنکه نماز بر مؤمنین از واجبات در وقت آن است. مگر نشنیدید جواب اهل جهنم را وقتی که سؤال کنند اهل
صفحه 236 از 274
به سبب آن، به جهت آنکه نماز بر مؤمنین از واجبات در وقت آن است. مگر نشنیدید جواب اهل جهنم را وقتی که سؤال کنند اهل
بهشت از آنها چه چیز باعث شد به جهنم افتادید، گویند: نبودیم از نمازگزارندگان.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 44 ] ... ص : 385
( وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ( 44
وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ: و نبودیم ما که طعام دهیم فقیر را از زکات واجبه.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 45 ] ... ص : 385
( وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ ( 45
وَ کُنَّا نَخُوضُ: و بودیم ما که فرو میرفتیم در امور باطله، مَعَ الْخائِضِینَ: با فرو روندگان و شروع کنندگان در باطل.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 46 ] ... ص : 385
( وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ( 46
وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ: و بودیم ما که تکذیب میکردیم روز جزا و باور
ص: 386
نداشتیم قیامت را.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 47 ] ... ص : 386
( حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ ( 47
حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ: تا وقتی که آمد ما را مرگ و مقدمات آن. از ابن مسعود مروي است: جمله مردمان به بهشت روند و در جهنم
نماند مگر جامع این چهار صفت: تارك نماز، تارك زکات، مرتکب کبائر، منکر قیامت. (لکن مرتکب کبائر، به شفاعت نجات
یابد).
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 48 ] ... ص : 386
( فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَۀُ الشَّافِعِینَ ( 48
فَما تَنْفَعُهُمْ: پس فایده ندهد ایشان را، شَ فاعَۀُ الشَّافِعِینَ: شفاعت همه شفیعان از انبیاء و ملائکه و مؤمنان، زیرا تارك نماز و تارك
زکات و منکر قیامت، مورد شفاعت نخواهند بود.
تبصره: صدوق رحمه اللّه فرماید: اعتقاد ما در شفاعت اینست که: در حق مرضی الدین از اهل کبائر و صغائر، ثابت است. و حضرت
فرمود: هر که ایمان نداشته باشد شفاعت مرا، پس نائل نگرداند او را خدا شفاعت من. و شفاعت براي انبیاء و اوصیاء و مؤمنین و
کمترین مؤمنین که شفاعت کند، سه هزار نفر باشد. و شفاعت نمیباشد براي اهل شک و شرك و اهل کفر و انکار، بلکه براي
موحدین گناهکار خواهد بود.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 49 ] ... ص : 386
صفحه 237 از 274
( فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ ( 49
فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ: پس چیست مر معاندان و منکران را از تذکر که قرآن است یا مواعظ آن، مُعْرِضِینَ: اعراض کنندگان.
ص: 387
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 50 ] ... ص : 387
( کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ( 50
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ: گوئیا ایشان در رمیدن از قرآن، خران وحشی رمندهاند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 51 ] ... ص : 387
( فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ( 51
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ: گریخته باشند از شیر قسوره غلبه کننده. یا این جماعت گریزانند از مردمان تیرانداز که صید شیر کنند.
بیان: حق سبحانه تشبیه ایشان فرموده در اعراض از قرآن و استماع ذکر و موعظه و فرار ایشان از آن، به الاغ وحشی که بسیار رمنده
باشد از آنچه موجب فزع ایشان باشد. کفار گفتند: ما به تو ایمان نیاوریم تا کتابی از آسمان ملکی بیاورد به نام فلان که این نامهاي
است از خدا به فلان کس که ایمان آورد به پیغمبر آیه نازل شد که اینها اکثر گریزانند از کلام ما و ایمان نیارند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 52 ] ... ص : 387
( بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً ( 52
بَلْ یُرِیدُ: بلکه از روي عناد و انکار میخواهد، کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ: هر مردي از ایشان، أَنْ یُؤْتی صُ حُفاً مُنَشَّرَةً: آنکه داده شود نامههاي
سرگشاده بیمهر که: اي فلان، پیروي کن پیغمبر را.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 53 ] ... ص : 387
( کَلاَّ بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ ( 53
کَلَّا: ردع است از اراده مذکوره، یعنی ندهند ایشان را چنین صحیفه.
و اگر بر سبیل فرض این صحیفه بدهند، باز ایمان نیاورند. پس امتناع آنها نه به ص: 388
جهت ندادن صحیفه باشد. بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ: بلکه نمیترسند از عذاب آخرت، اگر میترسیدند ایمان میآوردند.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 54 ] ... ص : 388
( کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ( 54
کَلَّا: ردع است از قول آنها که قرآن سحر است، یعنی نه چنان است که ایشان گویند قرآن سحر باشد، إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ: بدرستی که قرآن
پندي است شریف و موعظهاي عظیم.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 55 ] ... ص : 388
صفحه 238 از 274
( فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ ( 55
فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ: پس هر که خواهد پند گرفتن و یاد کردن را، از آن پند یابد و به سهولت از آن متعظ شود نه به زحمت.
[سوره المدثر ( 74 ): آیه 56 ] ... ص : 388
( وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوي وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ( 56
وَ ما یَذْکُرُونَ: و یاد نکنند آن را و پندپذیر نشوند به آن، إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ:
مگر آنکه خدا خواهد که متذکر شوند، یعنی به اختیار خود متذکر نشوند و ایمان نیاورند، مگر وقتی که حق تعالی اجبار و الزام
فرماید آنها را و این هم خلاف حکمت باشد، زیرا ثواب و عقاب، دائر مدار اختیار است نه اجبار. هُوَ أَهْلُ التَّقْوي ذات الهی است
سزاوار آنکه از او بترسند و از محرمات او اجتناب کنند و بپرهیزند. وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ: و ذات سبحانی است سزاوار آمرزیدن مر
گناهکاران خصوصا ترسندگان.
در توحید صدوق رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام مروي است در این آیه فرمود: خداي تعالی فرماید: من سزاوار هستم
بپرهیزند مرا و شریک قرار
ص: 389
و فرمود: «1» . ندهد براي من، بنده من چیزي را. و من سزاوارم به اینکه اگر بنده به من شرك نیاورد، داخل نمایم او را به بهشت
«2» . خداي تعالی سوگند یاد فرموده به عزت و جلال خود که: عذاب نفرماید اهل توحید را به آتش هرگز
__________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 460 )
. 2) به نقل از مدرك یاد شده، صفحه 461 )
ص: